منم آن کز طرب غمین باشم
منم آن کز طرب غمین باشم
منم آن کز طرب غمین باشم
منم آن کز طرب غمین باشم
منم آن کز طرب غمین باشم
منم آن کز طرب غمین باشم
منم آن کز طرب غمین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم
درد غم بایدم نه صاف طرب
درد غم بایدم نه صاف طرب
درد غم بایدم نه صاف طرب
درد غم بایدم نه صاف طرب
درد غم بایدم نه صاف طرب
درد غم بایدم نه صاف طرب
درد غم بایدم نه صاف طرب
زانکه با دردکش قرین باشم
زانکه با دردکش قرین باشم
زانکه با دردکش قرین باشم
زانکه با دردکش قرین باشم
زانکه با دردکش قرین باشم
زانکه با دردکش قرین باشم
زانکه با دردکش قرین باشم
یک دم و نیم جان گرو دارم
یک دم و نیم جان گرو دارم
یک دم و نیم جان گرو دارم
یک دم و نیم جان گرو دارم
یک دم و نیم جان گرو دارم
یک دم و نیم جان گرو دارم
یک دم و نیم جان گرو دارم
من مقامر دلم چنین باشم
من مقامر دلم چنین باشم
من مقامر دلم چنین باشم
من مقامر دلم چنین باشم
من مقامر دلم چنین باشم
من مقامر دلم چنین باشم
من مقامر دلم چنین باشم
سه یک دوستان سه شش خواهم
سه یک دوستان سه شش خواهم
سه یک دوستان سه شش خواهم
سه یک دوستان سه شش خواهم
سه یک دوستان سه شش خواهم
سه یک دوستان سه شش خواهم
سه یک دوستان سه شش خواهم
که همه با گرو به کین باشم
که همه با گرو به کین باشم
که همه با گرو به کین باشم
که همه با گرو به کین باشم
که همه با گرو به کین باشم
که همه با گرو به کین باشم
که همه با گرو به کین باشم
ور سه شش نقش خویش یک بینم
ور سه شش نقش خویش یک بینم
ور سه شش نقش خویش یک بینم
ور سه شش نقش خویش یک بینم
ور سه شش نقش خویش یک بینم
ور سه شش نقش خویش یک بینم
ور سه شش نقش خویش یک بینم
هم نخواهم که نقش بین باشم
هم نخواهم که نقش بین باشم
هم نخواهم که نقش بین باشم
هم نخواهم که نقش بین باشم
هم نخواهم که نقش بین باشم
هم نخواهم که نقش بین باشم
هم نخواهم که نقش بین باشم
راست بیرون دهم همه کژ خویش
راست بیرون دهم همه کژ خویش
راست بیرون دهم همه کژ خویش
راست بیرون دهم همه کژ خویش
راست بیرون دهم همه کژ خویش
راست بیرون دهم همه کژ خویش
راست بیرون دهم همه کژ خویش
گرچه کژ نقش چون نگین باشم
گرچه کژ نقش چون نگین باشم
گرچه کژ نقش چون نگین باشم
گرچه کژ نقش چون نگین باشم
گرچه کژ نقش چون نگین باشم
گرچه کژ نقش چون نگین باشم
گرچه کژ نقش چون نگین باشم
آفتابم که خاک ره بوسم
آفتابم که خاک ره بوسم
آفتابم که خاک ره بوسم
آفتابم که خاک ره بوسم
آفتابم که خاک ره بوسم
آفتابم که خاک ره بوسم
آفتابم که خاک ره بوسم
نه هلالم که نازنین باشم
نه هلالم که نازنین باشم
نه هلالم که نازنین باشم
نه هلالم که نازنین باشم
نه هلالم که نازنین باشم
نه هلالم که نازنین باشم
نه هلالم که نازنین باشم
نه چنوهم کمان کشم بر خلق
نه چنوهم کمان کشم بر خلق
نه چنوهم کمان کشم بر خلق
نه چنوهم کمان کشم بر خلق
نه چنوهم کمان کشم بر خلق
نه چنوهم کمان کشم بر خلق
نه چنوهم کمان کشم بر خلق
بهر یک شب که در کمین باشم
بهر یک شب که در کمین باشم
بهر یک شب که در کمین باشم
بهر یک شب که در کمین باشم
بهر یک شب که در کمین باشم
بهر یک شب که در کمین باشم
بهر یک شب که در کمین باشم
جرعه برچیند آفتاب از خاک
جرعه برچیند آفتاب از خاک
جرعه برچیند آفتاب از خاک
جرعه برچیند آفتاب از خاک
جرعه برچیند آفتاب از خاک
جرعه برچیند آفتاب از خاک
جرعه برچیند آفتاب از خاک
من هم از خاک جرعه چین باشم
من هم از خاک جرعه چین باشم
من هم از خاک جرعه چین باشم
من هم از خاک جرعه چین باشم
من هم از خاک جرعه چین باشم
من هم از خاک جرعه چین باشم
من هم از خاک جرعه چین باشم
کو خرابات کهف شیر دلان
کو خرابات کهف شیر دلان
کو خرابات کهف شیر دلان
کو خرابات کهف شیر دلان
کو خرابات کهف شیر دلان
کو خرابات کهف شیر دلان
کو خرابات کهف شیر دلان
تا سگ آستان نشین باشم
تا سگ آستان نشین باشم
تا سگ آستان نشین باشم
تا سگ آستان نشین باشم
تا سگ آستان نشین باشم
تا سگ آستان نشین باشم
تا سگ آستان نشین باشم
نه نه آن جمع هفت مردانند
نه نه آن جمع هفت مردانند
نه نه آن جمع هفت مردانند
نه نه آن جمع هفت مردانند
نه نه آن جمع هفت مردانند
نه نه آن جمع هفت مردانند
نه نه آن جمع هفت مردانند
من که باشم که هشتمین باشم
من که باشم که هشتمین باشم
من که باشم که هشتمین باشم
من که باشم که هشتمین باشم
من که باشم که هشتمین باشم
من که باشم که هشتمین باشم
من که باشم که هشتمین باشم
من که باشم که در وجود نیم
من که باشم که در وجود نیم
من که باشم که در وجود نیم
من که باشم که در وجود نیم
من که باشم که در وجود نیم
من که باشم که در وجود نیم
من که باشم که در وجود نیم
تا در این دور کم حزین باشم
تا در این دور کم حزین باشم
تا در این دور کم حزین باشم
تا در این دور کم حزین باشم
تا در این دور کم حزین باشم
تا در این دور کم حزین باشم
تا در این دور کم حزین باشم
یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال بعد ازین باشم
یا به صد سال بعد ازین باشم
یا به صد سال بعد ازین باشم
یا به صد سال بعد ازین باشم
یا به صد سال بعد ازین باشم
یا به صد سال بعد ازین باشم
یا به صد سال بعد ازین باشم
چون من از عهد هیچ نندیشم
چون من از عهد هیچ نندیشم
چون من از عهد هیچ نندیشم
چون من از عهد هیچ نندیشم
چون من از عهد هیچ نندیشم
چون من از عهد هیچ نندیشم
چون من از عهد هیچ نندیشم
از بدی عهد چون غمین باشم
از بدی عهد چون غمین باشم
از بدی عهد چون غمین باشم
از بدی عهد چون غمین باشم
از بدی عهد چون غمین باشم
از بدی عهد چون غمین باشم
از بدی عهد چون غمین باشم
چون من امروز در میانه نیم
چون من امروز در میانه نیم
چون من امروز در میانه نیم
چون من امروز در میانه نیم
چون من امروز در میانه نیم
چون من امروز در میانه نیم
چون من امروز در میانه نیم
چه میانجی کفر و دین باشم
چه میانجی کفر و دین باشم
چه میانجی کفر و دین باشم
چه میانجی کفر و دین باشم
چه میانجی کفر و دین باشم
چه میانجی کفر و دین باشم
چه میانجی کفر و دین باشم
من نه خاقانیم که خاقانم
من نه خاقانیم که خاقانم
من نه خاقانیم که خاقانم
من نه خاقانیم که خاقانم
من نه خاقانیم که خاقانم
من نه خاقانیم که خاقانم
من نه خاقانیم که خاقانم
تا کله دار راستین باشم
تا کله دار راستین باشم
تا کله دار راستین باشم
تا کله دار راستین باشم
تا کله دار راستین باشم
تا کله دار راستین باشم
تا کله دار راستین باشم
شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
مبدع معنی آفرین باشم
مبدع معنی آفرین باشم
مبدع معنی آفرین باشم
مبدع معنی آفرین باشم
مبدع معنی آفرین باشم
مبدع معنی آفرین باشم
مبدع معنی آفرین باشم